یک روز لیست توانمندی ها و داشته هامو مینویسم قطعا طومار خواهد شد.
اما مساله دردآور من اینه که
نه ! من جنبه ندارم !
شبیه کسی هستم که هزاران راه در پیش روی داره و قدرت اختیارش باعث عذابش شده .
از روزمرگی از کسی نبودن
از روان بنه بی ارزشی ذاتی بشری
از نابودی محض و از جهانی بی هیچ اثر از من
میترسم.
آرزوم اینه کاااش یک روز خدا بیاد پایین ( یا من برم بالا) و منطقی با هم صحبت کنیم ...
هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من