روایت های اثربخش یک روانشناس

تلاش هایتان را از آنی که میخواهید باشید بردارید،تا خودتان باشید سپس آنی میشوید که واقعیت دارد

روایت های اثربخش یک روانشناس

تلاش هایتان را از آنی که میخواهید باشید بردارید،تا خودتان باشید سپس آنی میشوید که واقعیت دارد

همسر | مــادر
روانشناس | رویکرد شناختی رفتاری
دانش آموخته دانشگاه تهران
و یک مُهـــاجـــر


طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

آدم عاشق و وابسته کسی میشه که آزادش بگذاره..

دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۰۶ ب.ظ

وقتی اسمم فاطمه است یعنی هر کی فاطمه صدا میکنه ناخودآگاه برمیگردم. اسممو بذارید زهرا زینب نازی و آناهیتا برنمیگردم ها فقط فاطمه . حالا بیاید و بگید آقا اون اسم ها هم قشنگن. اوناهم خوبن . اما من نمیخوامشون. هویت من با "فاطمه" معنی گرفته. حتا اگر چیز دیگه صدام کنید باز ته دلم که میدونم من "فاطمه"ام. من خودمم.


داستان دنیای فکر منم همینه. 

من یه آدم پرشور و فعال و تاحدی ماجراجو هستم. مستقل هستم و به عزت نفسم اهمیت میدم. لذا عاشق شدن من در گرو آزاد مگه داشتن منه. من هر روز بیشتر عاشقش میشم و پایبندتر اگر منو آزاد بذاره. اگر چیزی و واقعا بخوام اونو میگم پس تعارف اعصابمو خورد میکنه. کارهایی که حالمو خوب میکنه و میدونم برام ارزشمنده که همسرم هم کاری و بکنه که دوست داره ( و این در حیطه تعهد زناشویی باشه) و خب چون آدم بی دردسری هستم طرف صب تا شب هم بیفته دنبالم چیزی نمیتونه ازم بکشه بیرون. مثلا میبینه صب رفتم پیاده روی و با نون و سبزی اومدم خونه. صبحونه دلخواهم و درست کردم و بعد ناهار و بار گذاشتم و برای خریدهای هنری ام رفتم بیرون و مجسمه ها و گل ها و تورهایی که خواستم و باحوصله انتخاب کردم و خریدم. برگشتنی یک سری به تره بار زدم و چندتا میوه جانانه و دلبرانه خریدم. بعد هم همشو گذاشتم صندوق عقب و رفتم استخر تنی به آب زدم. 

میدونی؟

همین که از پس کارهام برمیام، همین که با 4تا آدم حرف زدم و فعال بودم نه بیکار حالم خوب شده!


اما گاهی همین سناریو میشه آرزوی من!

 اینکه وقتی میخوام برم جایی باید وقت داشته باشه که با من بیاد  و همه جا منو تحت نظارت بگیره و من باید توضیح بدم که آقا جان اینجا مغازه خرازیه 99درصد مشتری ها خانومن و تو نیای تو بهتره حسابی ازم انرژی میگیره . یا مثلا داخل مغازه شلوغه و وقتی میخوام بادقتانتخاب کنم حوصلش سرمیره و آخرسر هم وقتی هنوز خریدهام مونده تندتند منو میبره بیرون اعصابمو خورد میکنه.

من دلم میخواد به پاساژ سری بزنم و حس ماجراجوییم ارضا بشه که چه لباسهایی اومده چه لوازم خونه وو دکوری خوشگله و یشه درست کرد یا مناسبه برای خرید اما وقتی درجریان بگذارم چپ چپ به من نگاه میکنه دلم میخواد بمیرم!

حس زیرنظر بودن مزخرف ترین حسه. خصوصا وقتی آزار نداری! آدمو از تو داغون میکنه.

ما اگر شوهری دوست داره حمایتشو نشون بده بهتره اونو به جاش انجام بده طوری که خانومش دقیقا حس حمایت شدن و احساس کنه!

و بهتره از خودش بپرسه!

بپرسه آیا وقتی من پا به پا همه جا همراهت میام تو حس مورد حمایت واقع شدن داری؟

آیا وقتی من مراقب هستم که پیز سنگین بلند نکنی یا پیگیری کارهاتو میکنم این حس و داری؟

مورد اول اصلا

مورد دوم قطعا


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۲/۰۲
یک روانشناس

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی